محل تبلیغات شما

مکانیسم دفاعی من در موقعیت های مختلف نوشتن است. البته بعد از شوخی که دم دستی ترین کاری ست که در لحظه می توانم انجام دهم. اما حالا مدت هاست نمی نویسم. از کلمات می ترسم. از قدرت کلمات وقتی کنار هم ردیف می شوند. از گذشته فراری شده ام و از آینده می ترسم. گذشته ام آنقدر سیاه و تار است که گاهی خدا را برای تیرگی این روزها شکر می کنم. اما حالا تحت فشار درد فردا و روز های بعد هم قرار گرفته ام. وضعیت غریبی ست. درد امانم را بریده. پاهایم دیگر توان تحمل بدنم را ندارند. خم شده اند. مانند یک چوب خشک، شکننده اند. روز ها و شب ها را در حالت خوابیده می گذارنم. به بهانه ی درد پاهایم و این چند پله ی دوست نداشتنی خانه، ارتباطاتم به همان وعده های غذایی تنزل یافته. روزها و شب ها را در تلاش برای خوابیدنم تا درد را نبینم. دندان قروچه هایم دوباره بازگشته. در خواب مانند یک خرگوش پیر در حال خوردن چیپس سر و صدا می کنم. خواب آرام ندارم. صبح ها دندان هایم تا مغز استخوانم سوت می کشند. کابوس هایم پایانی ندارند. خواب های تکراری. همان صحنه ها. همان اتفاقات. همان تلاش برای جیغ زدن ها. تقریبا هر شب احساس خفگی می کنم. آنقدر سعی می کنم که داد بزنم که دهانم خشک می شود. برنم داغ می کند. سرم منفجر می شود. سر درد پایانی ندارد.

اتفاقاتی در زندگی ام می افتاد که دوست ندارم کسی بفهمد. می ترسم دیگران بفهمند. می ترسم که دردهایم را کوچک بدانند. میترسم تحقیر شوم. میترسم محکوم شوم به بزرگ کردن، ضعیف بودن. میترسم حرف بزنم و سفره ی دلم را کنارشان باز کنم و جوابشان این باشد که: همین؟! دردت اینه؟! واسه این ناراحتی؟! اینم شد دلیل؟! خیلی بچه ای بابا!! همین باعث شده دایره ی محدود ارتباطاتم را محدود و محدودتر کنم. شبکه های اجتماعی را از موبایلم پاک کرده ام تا مجبور نباشم جواب کسی را بدهم. فاصله مان هر روز بیشتر و بیشتر می شود. و روز بیشتر و بیشتر از خودم متنفر می شوم. از این حجم از آکوارد بودنم. از زندگی ام. از همه چیز. همه چیز.

 

5. و تو چه میدانی درد یعنی چه.

4. تا غم داری رفیقتم.

27. حتی موهامم نبستم!

کنم ,ها ,ام ,درد ,های ,ی ,می ترسم ,می کنم ,می شود ,ها را ,همه چیز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

محمد صادق زمانی اینجا همه چی درهمه